kzpl



ماجراهای کارت تنبل

یک روز من از خواب بیدار شدم و از مادرم پرسیدم امروز چند شنبه است؟ مادرم گفت: پنجشنبه. من گفتم: ای وای من ! باید دیروز کتابهای کتابخانه را پس می دادم . زود کارهایم را انجام دادم و لباس پوشیدم و کتاب ها را آماده کردم رفتم سراغ کارتم . به کارتم گفتم پاشو ! الان چه وقت خوابه! کارتم گفت: مگه چیه این قدر عجله داری. گفتم: اِ . بی خیال . ما دیروز باید به کتابخانه می رفتیم و کتاب ها را پس می دادیم. کارتم گفت: مگه چیه فردا می ریم پس می دیم. کارتم گفت: یا می شود یه کار دیگر کرد من نیایم و تو تنها برو . حتماً لازم است من بیایم. من گفتم: بله خیلی لازم است اگر نیایی اقای کتابدار مثل دفعه ی قبل مرا دعوا می کند. تازه گفت: اگر دفعه ی دیگر کارتت را نیاوری از گروه اخراجت می کنم. کارتم گفت: وای چه خشمگینانه! گفتم : بله الان از جایت بلند شو. من به زور کارتم را بیدار کردم و ما دو تا به کتابخانه رفتیم . آقای کتابدار گفت: چه عجب!

نویسنده: محیا کارگران کلاس دوم دبستان


ششمین نشست کتابخوان مدرسه ای و اولین نشست کتابخوان در سال 98 در مدرسه هاجر با حضور دانش آموزان کلاس دوم برگزار گردید در این نشست خانم ها محیا کارگران، فاطمه محمدی،بهاره ابوطالبی، سارینا حسن زاده، حبیبه عرب زاده، زهرا تاجیک و فرزانه عرب زاده به ترتیب به معرفی کتاب های : "سالی سلامت"، "من چی چی ام!"، "مثل یک ببر بخواب" ،"آقا خاش خاشی"، "سرما نخوری کوتی کوتی"، "کسی پنگوئن گم نکرده" ،" نان خوشمزه" پرداختند . لازم به یادآوری است خانم محیا کارگران علاوه بر کتاب ذکر شده کتاب "جالی خجالتی " و خانم فاطمه محمدی کتاب "دماغ سوخته می خریم" را نیز معرفی کردند.


قطعه شعری با عنوان "کرم خاکی" از مجله ی وزین قلک انتخاب کردیم :

خداجونم چرا من/ یه کرم خاکی شدم؟/ فایده ای من ندارم/ بدم میاد از خودم / کاشکی به جای یک کرم/ من را یه مار می کردی/ نه حتی بهتر از اون/ من رو قطار می کردی/باغچه شنید حرفشو/ گفت اگه تو نبودی/ باغچه ها تعطیل می شد/ توی جهان به زودی/ تو این هوای خوبا به ریشه می رسونی/ شاید خودت ندونی/که خیلی مهربونی/ اگه شما نبودی/ دنیا یه چیزی کم داشت/ دنیا بدون باغچه / هزار هزار تا غم داشت

شعر را با بچه ها مرور کردیم، موضوع را خوب شکافتیم و در آخر به بچه ها گفتیم حالا نوبت شماست که این شعر زیبا را در قالب یک داستان بازنویسی کنید. نتیجه این شد که از میان 15 شرکت کننده 4 نفر به اسم های آرمین رحیمی،صدیقه سعیدی، تمنا عرب زاده و فاطمه تاجیک تونستند بدرخشند

تاریخ برگزاری:97/8/1


مسابقه داستان نویسی با حضور تعدادی از علاقه مندان به داستان در محل کتابخانه کوثر برگزار گردید. در این رقابت دوستانه که به مناسبت روز دختر برگزار شد از شرکت کنندگان خواسته شد با کلمات زیر یک داستانک بنویسند:

دختر،قهرمان،بی معنی،پولدار،زمان،سبز،خوشحالی،معما،دوچرخه،فکر

برنده مسابقه داستان نویسی با کلمات

برگزار شده در تاریخ 13/04/ 1398

امیر محمد حسن زاده

یک روز یک دختر بیمار به این فکر افتاد که آیا یک بیمار سرطانی می تواند قهرمان شود؟! او کمی فکر کرد و گفت این فکر بی معنی است. کدام دختری را دیده ای که بیمار باشد و قهرمان شود. مادر دختر آمد و گفت: دختر عزیزم! امید یک چیزی است که خودت می توانی به خودت هدیه دهی و همه از این راه توانسته اند قهرمان و پولدار شوند.

دختر خوشحال شد و گفت: اکنون زمان آن رسیده که من هم موفق شوم مادر عزیزم تو زمین مرا که خشک شده بود آب دادی و آن را سر سبز کردی از تو ممنونم! مادر دختر گفت:موفقیت یک معماست که اگر آن را حل کنی مثل یک دوچرخه دنیا به کامت می شود.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کافه موزیک - موزیک های ایرانی و خارجی واو حالیه گروه حفاظتی سپاس معرفی کتاب های کمک درسی عشق کتاب با تخفیف وبلاگ اختصاصی محمد آهنگر داودی اینجا می‌نویسم... دعا و سركتاب اسلامي قرآني 1211 علوی poem01 matin2121 میم‌نوشت